کوچینگ و منتورینگ یکسان نیستند.
بسیاری از فکر می کنند کوچینگ و منتورینگ معادل هم هستند اما اینطور نیست.
درک تفاوت یکی از مهمترین کارهایی است که میتوانید برای توسعه خود و رشد افرادی که از آنها حمایت میکنید انجام دهید.
این تصویر، حقیقتی را به تصویر میکشد که اغلب در عمل گم میشود. کوچینگ و منتورینگ در یک طیف قرار دارند، اما اهداف متفاوتی را دنبال میکنند.
کوچینگ فضایی را برای افراد ایجاد میکند تا خودشان فکر کنند. این امر باعث میشود که فرد به تفکر بپردازد، بینش خود را افزایش دهد و به فرد کمک کند تا وضوح و استقلال خود را تقویت کند. کوچ به شما نمیگوید چه کاری انجام دهید. کوچ این امکان را برای شما فراهم میکند که آن را کشف کنید.
منتورینگ به طور متفاوتی عمل میکند. از تجربه زیسته کسی که قبل از شما مسیر را پیموده است، بهره میبرد. مربی داستانها را به اشتراک میگذارد، راهنمایی ارائه میدهد، دانش و فرهنگ را منتقل میکند و به شما کمک میکند تا با خردی که در طول زمان به دست آوردهاید، در تصمیمگیریها پیش بروید. یک مربی عالی میتواند منحنی یادگیری شما را به گونهای کوتاه کند که هیچ کتاب یا دورهای نمیتواند.
هر دو شیوه، یک پایه عمیق انسانی دارند: همدلی، اعتماد، کنجکاوی، گوش دادن و معناسازی. اینها ویژگیهایی هستند که به هر نوع راهنمایی اجازه میدهند به جای تعاملی، تحولآفرین شوند.
سوال این نیست که کدام یک بهتر است. بلکه این است که در یک لحظه خاص، در کدام قسمت طیف قرار بگیرید. گاهی اوقات به مربی نیاز دارید که به شما کمک کند از هیاهو فاصله بگیرید و مسیر خودتان را پیدا کنید. گاهی اوقات به مربی نیاز دارید که به شما کمک کند زوایایی را که هنوز یاد نگرفتهاید به آنها توجه کنید، ببینید. و اغلب، تأثیرگذارترین روابط، هر دو را با هم ترکیب میکنند و به طور یکپارچه متناسب با شرایط تغییر میکنند.
به همین دلیل است که تبدیل شدن به یک مربی واقعاً مؤثر امروزه به بیش از یک مهارت واحد نیاز دارد. شما به مبانی مربیگری نیاز دارید که استقلال و تفکر انتقادی را پرورش دهد. همچنین به توانایی استفاده مسئولانه از تجربیات خود و دانستن اینکه چه زمانی راهنمایی از رشد پشتیبانی میکند و چه زمانی خطر از بین بردن آن را دارد، نیاز دارید.


